|
||||
مقطع حساسکنونی!!حکایت شیر و شغالان و خر و سیل
شیری در مقر فرماندهی خود در جنگل خوابیده بود. چند شغال که همواره
از شیر میترسیدند و در اوقاتی که بیدار بود به او نـــزدیک
نمیشدند، چون شیر را خوابیده دیدند، در حالیکه هریک طنابی در دست
گرفته بودند، پاورچین نزدیک او شدند. یکی از آنها دستهای شیر را
بست و دومی پاهای او را و سومی نیز گردن او را به درختی که در آن
نزدیکی بود. ساعتی بعد شیر از خواب بیدار شد، اما وقتی خواست تنش
را کش، بدهد و یالش را بتکاند و خمیازه بکشد، متوجه شد دستها و
پاها و گردنش بسته شده است.
نگاهی به اطراف انداخت و از آنجا که چشمان تیزی داشت، از لابهلای
بوتهها شغالان را دید که مشغول خندیدن به او بودند. شیر تلاش کرد
طنابها را از دست و پا و گردن خود باز کند، اما سفت بودند و باز
نشدند. در این هنگام خری از آن نزدیکی میگذشت. شیر، خر را صدا کرد. خر
نخست خواست فرار کند، اما وقتی دست و پای بسته شیر را دید و فهمید خطری
از جانب شیر او را تهدید نمیکند، با احتیاط به شیر نزدیک شد و گفت:
بفرمایید، در خدمتم. |
||||
در کشور خودمان حق انتخاب نام ایرانی نداریم!! | ||||
|
||||
اخرین سخنان شاهنشاه با دکتر امیر اصلان
افشار پیش از سفر به جاودانگی |
||||
فیلم ۱۲۴ سال پیش در لیون فرانسه ضبط شده و امروز به صورت رنگی درآمده.
هیچ کس یادی از این برف بازی نمیکند! هیچ کس یادش نیست
که چه کسی بازی را شروع کرد، یا آن مرد دوچرخه سوار چرا مسیرش را عوض
کرد؟! |
||||
تنها فایده تاریخ اینست که از مطالعه اش انسان از ترقی و آینده
بشر هم ناامید میشود. در هر زمان که آدمها بهم برخوردهاند، این
برخورد دائمی همیشه کشت و کشتار به بار آورده، هر ملتی که به درجه تمدن
رسیده ملت همسایهاش که قلدر و پاچه ورمالیده بود به آن حمله کرده و
هستیش را به باد داده است. خاصیت هر نسل اینست که آزمایش نسل گذشته را
فراموش بکند، وقایع تاریخ یک فاجعه و یا رُمان است که به تناسب مقتضیات
وقت هر مورخی مطابق سلیقه خودش از میان هرجومرج اسناد تاریخی بهره
برداری کرده است، اما به ما ربطی ندارد. فقط درس پستی و درندگی و کین
توزی به ما میآموزد، به همین علت بشر را وادار میکنند همیشه رو به
قهقرا برود. فقط الفاظ فرق میکند، اما دیکتاتور امروز به مراتب
خطرناکتر از دیکتاتور هزار سال پیش است. |
||||
پروین با گریه داد زد اهورامزدا... اهورامزدا... پس اهورامزدا کجاست؟ چرا به داد ما نمیرسه؟ چرا جلوی اهریمن رو نمیگیره؟ نقاش که از صداهای وحشتناک بیرون و زوزه باد مخوف کم کم به گریه می افتاد گفت: این وحشی ها که خودشون اهریمن هستن. اینایی که خودشون رو در دین تازه پا گرفته خودشون گم کردن و در پناه اون ناموس مردم رو تاراج میزنن اهریمن های واقعی هستن. پروین دختر ساسانی |
||||
در ساعت اداری سخت درگیر جلسات دورهمی اداری(همراه با سررسید طلاکوب و گاهی هم تبلت و قلم نوری!) که بیشتر جلسات صرف خوردن میوه و شیرینی و تعریف از خاطرات و دست پخت همسر و غیره! و بعد از ساعت اداری (اضافه کاری!!) هم صرف ترند کردن بورس و ارز دیجیتال و اوضاع بازار! وقتی این مطلب رو خوندم برام تمام این دوران زنده شد▼. رویکرد کوتوله پروری در سیستم مدیریت ایران یکی از دلایل اصلی شرایط کنونی کشورمان، رویکردهای مدیریتی دولتهای بعد از انقلاب با گفتمانهای متفاوت انقلابی، جهادی-دفاعی، سازندگی، توسعه سیاسی- آزادیهای مدنی، عدالتخواهی و درنهایت اعتدال است. با توجه به نوع گفتمانها در هر دوره سیستم مدیریتی هم دستخوش تغییرات شدید و اغلب اتوبوسی شده است. به نظر میرسد اکثر این دولتها در یک رویکرد به نام "رویکرد کوتوله پروری" اشتراک دارند. این رویکرد در دولتهای مختلف دارای شدت و ضعف بوده است.
این نوع رویکرد مشکلات زیادی برای رشد و توسعه کشور ایجاد نمود و
سرمایههای عظیم کشور ازجمله ثروت بزرگ نیروی جوان، نفت و گاز و... را
نابود کرد. مدیران کوتوله دارای ویژگیهای مشترکی به شرح ذیل هستند:
1- فاقد دانش، توانایی و شایستگی لازم هستند ولی با اطلاعات سطحی که دارند در مورد هر چیزی اظهارنظر کرده و سخنرانان توانایی هستند!! و فرصت صحبت کردن و اظهار نظر به زیردستان نداده مگر برای تایید سخنانشان! 2- حوزه مدیریتشان بهمثابه ملک شخصی است که بر اساس سلیقه و به فراخور زمان از آن هزینه میکنند. 3- نگاهشان به مسند، نگاهی عنکبوتی است، بدان معنی که چینش زیرمجموعه را بر اساس بقاء خویش انجام میدهند. 4- مدیران زیرمجموعه خود را از میان افراد ناتوانتر از خود انتخاب میکنند. 5- لابی باشخصیتهای سیاسی مذهبی و بهویژه نمایندگان مجلس و ائمه جمعه!برای بقاء پست و کسب اعتبار، از وظایف روزمره آنهاست. 6- قانون بقاء پست در مورد آنها صادق است یعنی از دولتی به دولت دیگر همیشه مدیر میمانند و انگار مدیر متولد شدهاند و می دانند هر دولتی از چه رنگ تسبیحی خوشش می آید. 7- مانع رشد و ارتقاء کارکنان زیرمجموعه خود شده و کارکنان شایسته تر از خود را مغضوب و خلع سلاح کرده! و معیار ارتقاء افراد را میزان نزدیکی و وفاداری میدانند. 8- برای حفظ جایگاه ریسک پذیر نبوده و در انجام امور به دلیل عدم آگاهی از قوانین، دستور مستقیم بر انجام یا عدم انجام کار نمیدهند و پاراف درخواستهای ارباب رجوع معمولاً جمله معروف "طبق مقررات یا طبق رویه" است. 9- لابیگرهای خبرهای بوده وزندگیشان از رانتها تغذیه میشود. 10- از بورس تحصیلی و مأموریتهای پرسود بهخوبی بهره میبرند. 11- بیشتر وقتشان صرف جلسات بیثمر میشود که خودشان بیشتر آنرا مدیریت کرده و سخنران آن هستند و دیگران مستمع! 12- برای پربار نمودن رزومههایشان، ریاست هیئتهای ورزشی و ... را برعهده گرفته و مانع بزرگی در مقابل ورزشکاران حرفهایاند. 13- علاقه شدیدی به برگزاری همایشهای بزرگ و پرهزینه و بی محتوی دارند. 14- صف اول هر مناسبتی مینشیند و زاویه دید دوربین رسانهها را بهخوبی شناسایی میکنند و در پس پرده این تظاهر انواع تخلفات قانونی و دینی را انجام میدهند. 15- از بودجه دولت بعضی از رسانهها را اجیر و تبلیغات پرسروصدایی دارند. 16- علیرغم نداشتن وقت کافی، رزومه پر پیمانهای از کتب و مقالات به چاپ رسیده دارند. 17- بیرق آنها بر پشتبام خانه شان افراشته و جهت وزش باد را بهخوبی حس میکنند. 18- تشریفاتشان زیاد و دیدارشان برای مردم و کارکنان زیرمجموعه پرمشقت است. 19- اگر درخطر عزل قرار گیرند نزدیکترین دوستان خود را قربانی میکنند!! 20- آمار پردازان و مستندسازان حرفهای هستند. 21- با ایجاد شبکههای مدیریتی بین بخشی، در امور استخدامی به دادوستد پرداخته و بستگان خود را بهراحتی مستخدم دولت میکنند. 22- بعد از پایان ساعات کار که کارکنان سازمان را ترک میکنند و در آخر شب زمان لابی آنها است. 23- اسپانسرهای خوبی برای انتخابات هستند. 24- پرونده سازان حرفهای برای رقبای احتمالیاند. 25- همزمان هم مدیر، هم دانشجو و هم استاد دانشگاه هستند. 26- برای دیدار مدیران بالادستی هدایای ارگانیک میبرند. 27- آهنگ انتظار گوشیهای تلفن همراه آنها بسیار معنوی و شامل سخن بزرگان است 28- در بوروکراسی و کاغذبازی استاد بیبدیل هستند. 29- جهت تحکیم ریاست خود با مدیران قبلی زدوبند و تساهل میکنند و جرئت تغییر مدیران قبلی را ندارند. 30- از روسای شکستخورده قبلی بهعنوان مشاور استفاده میکنند. 31- باوجود ناشایستگی و نالایقی روسای قبلی از آنها تقدیر میکنند تا در زمان برکنار شدن خودشان موردتقدیر قرار بگیرند. 32- هیچگونه برنامه جدیدی ندارند و از ترس تغییر برنامه مدیران شکستخورده قبلی را دنبال میکنند. 33- جرئت تغییر و اصلاح در سیستم مدیران موروثی قبلی را ندارند.
رویکرد کوتوله پروری مانند بیماری مزمنی در بدنه مدیریتی کشور رسوخ و نهادینه شده است. یکی از دلایل اصلی ناکارآمدی دولتها و نارضایتی مردم از دولتیها وجود این رویکرد خطرناک مدیریتی در آنهاست. حذف این رویکرد نیاز به عزمی جدی دارد و نجات مدیریت کشور از دست مدیران کوتوله، نجات کشور خواهد بود.
|
||||
"اشرف افغان" و لشکریانش پس از شکستی خفت بار از نادر و سپاهیانش در
اصفهان و دامغان به قندهار و هرات گریختند، نادر در پی انان قندهار را
محاصره و بسیاری از لشکریان افغان را کشت و تارومار کرد ، حدود ۸۰۰ تن
از افسران و جنگجویان افغان به دهلی گریختند و به دربار "محمدشاه"
پناهنده شدند، نادر چندین بار تقاضای استرداد انان را نمود ،درباریان
هندوستان نه تنها ترتیب اثری ندادند و بلکه اخرین فرستادگان نادر را
نیز گردن زدند، زیرا معتقد بودند نادر شجاعت، سپاهیانی اماده و توانایی
جنگ با ارتش پرشمار و قدرتمند هندوستان را ندارد، |
||||
افتتاح آرامگاه نادرشاه توسط محمدرضاشاه بزرگ |
||||
|
||||
آخوند و دربار صفوی!
شاه سلطان حسین و آشی که حاجت نداد بامشاوره عالِم دربار و به دستور سلطان «آش نذری» پُختند وچند میلیون قل هو الله براآن خوانده شد و به سربازان داده شد تا بخورند و «نامرئی» شوند(دشمن کورکرشود)!. سربازان خوردند و اما«نامرئی» نشدند!. «شاه»روحانی دربار(علامه مجلسی!)را احضار کرد و گفت: یا شیخ ! چرا آش تو، سربازان را نامرئی نکرد! ؟ شیخ الاسلام دربارصفوی (علامه مجلسی) با شرمندگی وتأسف جواب داد: قربان! به گمانم بعضی از زنان دربار که بر نخود لوبیاها دعا خوانده بودند «حیض»،نجس بودند وآش خاصیت خود را از دست داده است!! . «شاه» دستورداد مجدداً «آشی دیگر» پخته شود ولی «آش بی شُبهه». امر کرد مأمورانی اززنان مجرب ،مفتش باشند (دامن همه زنان دست اندرکار آش راپایین کشیدند) تا مطمئن شوند که «حیض» نبوده وبعد امر کرد بر «نخود، لوبیاها» دعا خوانده و دوباره آش بپزند و به سربازان بدهند. این بارهم از«آش نذری»چاره ساز نشد. «شاه» ازعلت بی خاصیتی «آش» پرسید. علامه مجلسی جواب داد«تقدیردرتسلیم است!» نتیجه این شد که شاه سلطان حسین با دست مبارک خویش تاج از سر برداشت و برسر محمود افغان نهاد. جهانگرد فرانسوی«شاردن» می نویسد : علمای روحانی معتقدند که در غیبت امام حق حکومت به یکی از «نائبان» امام میرسد، اما لازم نیست که «نائب امام»،مانند امام معصوم، جامع علوم ظاهر و باطن باشد،همینقدرکه مقبول اکثریت مردم باشدکفایت می کند. |
||||
|
||||
|
||||
|
||||
زیر تیغ تیز آفتاب و گرمای هوا، با کیسهای برپشت تا کمر در سطل خم شده و به امید یافتن زبالهای ارزشمند، تمام سطل را زیر و رو میکند، سطلی که محتوای زبالههایی است که از نظر مردم عادی بلااستفاده است و دورانداختنی اما از نظر آنها محلی برای کسب است... این روزها شاهد روزافزون مردان، کودکان و یا حتی زنان کیسه به دوشی هستیم که بی مهابا و هیچ خجالتی در تمام ساعات روز در سطل زبالههای شهر خم شده و فارغ از اتفاقات اطراف خود به دنبال زبالههایی میگردند که عایدی برایشان داشته باشد، ممکن است این قضیه برای برخی افراد تأسفآور و گاه مسخره باشد اما خبر ندارند که همین زبالهها میتواند برای این افراد به قیمت یک شب خواب با شکم سیر تمام شود. در محله ما مغازه حاجی ارزونی (میوه فروشی) است که قیمت میوه پایین تر از میدان میوه درآنجا عرضه میشود.. ساعت 9 شب تجمع پیرزنان و پیرمردانی است که برای جمع آوری دورریز میوه ها بدانجا سرکشی میکنند و در میوه های پلاسیده به جستجوی بخشی از میوه های خوردنی میگردند، آن طرف تر دختر و پسر شش هفت ساله ای روی برگه مقوایی نشسته اند و یک دست نایلون میوه و یک دست فال برای فروش از سرما به خود میپیچند ... مهدی بابایی عضو شورای اسلامی شهر تهران: زباله گردی در شاًن پایتخت نیست! بابایی با اشاره به درآمد زایی از زبالههای خشک گفت: باید توجه داشته باشیم که قسمتی از زبالههای خشک درآمدزا هستند که حدود ۲۵۰ میلیارد تومان است که باید یک اصلاح فرآیند در آن انجام شود که دیگر شاهد زباله گرد نباشیم.یک ایدهای مطرح شد که سطلهای زباله قفلهایی داشته باشد که فقط عوامل مجاز اجازه داشته باشند که به مخازن دسترسی داشته باشند. |
||||
انقلاب ایران سال 1979 همچنان برای من معمایی مثل خودکشی نهنگ هاست، که
گهگاهی بشکل دسته جمعی بدلایل نامعلوم اتفاق میفتد ؛ تاریخ هرگز ندیده ملتی باخود چنین کند که با شور و شعف دست به خودکشی جمعی بزند ...! والری ژیسکار دستن (رئیس جمهور فرانسه 1974_1981)
|
||||
کسی که فقط چکُش در اختیار دارد، همه ی دنیا را میخ میبیند ! تماشای مداومِ یک رسانه یا شبکه ی خبری خاص، مطالعه ی پیوسته ی کتابها یا نشریات خاص، گوش کردنِ مداومِ یک سخنرانیِ خاص، شرکت کردنِ مداوم در یک گروه سیاسی یا فکری یا مذهبیِ خاص، و به تعبیر بهتر، مسدود کردن ورودیهای مغز به روی تنوعات فکریِ عالَم، و فقط یک مَجرا را برای طرز فکر خاصی باز گذاشتن، به تدریج و چهبسا ناخواسته و نادانسته، فرد را به یک رُباتِ برنامهریزی شده توسط دیگران (به ویژه صاحبان زَر و زور) تبدیل میکند. زندگیِ انسانی، یعنی باز کردنِ مجراهای مختلف در ذهن، و مواجه ی آگاهانه و فعالانه و نقادانه با طرز تفکرات مختلف ... آبراهام مزلو |
||||
|
||||
تنها /ادگار آلن پواز دوران کودکی مانند آنچه دیگران بودند، نبودم. از سیل یا از چشمه |
||||
|
||||
در جیب هایم رویاها و سنگ گذاشته
|
||||
|
||||
|