|
||
در سال 1939 وقتی مسئولین شرکت «گندم کانزاس» متوجه شدند که مادران فقیر با پارچه ی کیسه گندم (گونی )آنها برای فرزندان خود لباس درست میکنند، شروع به استفاده از پارچه های طرحدار برای بسته بندی کردند تا بچه های فقیر لباسهای زیباتری داشته باشند و در کمال مهربانی کاری کردند که آرم این شرکت با اولین شستشو پاک میشد | ||
|
||
عکس کمتر دیده شده از شاه فقید سواربرتراکتور پس از اصلاحات ارضی سال 42 |
||
چند روز پیش برام قبض برق اومد
149000 تومان برای یک واحد آپارتمان(سال 94)، تازه صبح تا عصر هم سرکار
هستیم.... مقایسه میکردم با قبض برق سال 54 دقیقا 40 سال پیش برای مشاهده روی عکس کلیک کنید و قبض آب سال 1359 |
||
|
||
|
||
مرده و قولش
حدیثی ازمحمود احمدی نژاد(خخ): بهمن 1385 / یکی از مساجد جنوب تهران: یک دختر 16 ساله به کمک برادرش در زیرزمین خانهاش انرژی هستهای کشف کرده است. با هماهنگی رئیس وقت سازمان انرژی اتمی ایران، آن دختر هماکنون در زمره دانشمندان هستهای ایران قرار گرفته و اسکورت و راننده شخصی در اختیار دارد. |
||
|
||
نعل وارونه
آموزش و پرورش در ایران یک دانشجو برای ادامه تحصیل و گرفتن دکترا همراه با خانواده اش عازم استرالیا شد. در آنجا پسر کوچک شان را در یک مدرسه استرالیایی ثبت نام کردند تا او هم ادامه تحصیلش را در سیستم آموزش این کشور تجربه کند. روز اوّل که پسر از مدرسه برگشت، پدر از او پرسید: پسرم تعریف کن ببینم امروز در مدرسه چی یاد گرفتی؟ پسر جواب داد: امروز درباره خطرات سیگار کشیدن به ما گفتند و بحث کردیم، خانم معلّم برایمان یک کتاب قصّه خواند و یک کاردستی هم درست کردیم. پدر پرسید: ریاضی و علوم نخواندید؟ پسر گفت: نه روز دوّم دوباره وقتی پسر از مدرسه برگشت پدر سؤال خودش را تکرار کرد. پسر جواب داد: امروز نصف روز را ورزش کردیم، یاد گرفتیم که چطور اعتماد به نفس مان را از دست ندهیم، و زنگ آخر هم به ما یاد دادند که باید قسمتی از درآمدمان را به دولت بدهیم تا برای آبادی شهرها و روستاها خرج شود. بعد از چندین روز که پسر می رفت و می آمد و تعریف می کرد، پدر کم کم نگران شد چرا که می دید در مدرسه پسرش وقت کمی در هفته صرف ریاضی، فیزیک، علوم، و چیزهایی که از نظر او درس درست و حسابی بودند می شود. از آن جایی که پدر نگران بود که پسرش در این دروس ضعیف رشد کند به پسرش گفت: پسرم از این به بعد دوشنبه ها مدرسه نرو تا در خانه خودم با تو ریاضی و فیزیک کار کنم. بنابراین پسر دوشنبه ها مدرسه نمی رفت. دوشنبه اوّل از مدرسه زنگ زدند که چرا پسرتان نیامده. گفتند مریض است. دوشنبه دوّم هم زنگ زدند باز یک بهانه ای آوردند. بعد از مدّتی مدیر مدرسه مشکوک شد و پدر را به مدرسه فراخواند تا با او صحبت کند. وقتی پدر به مدرسه رفت باز سعی کرد بهانه بیاورد امّا مدیر زیر بار نمی رفت. بالاخره به ناچار حقیقت ماجرا را تعریف کرد. گفت که نگران پیشرفت تحصیلی پسرش بوده و از این تعجّب می کند که چرا در مدارس استرالیا این قدر کم درس درست و حسابی می خوانند. مدیر پس از شنیدن حرف های پدر کمی سکوت کرد و سپس جواب داد: ما هم ۵۰ سال پیش مثل شما فکر می کردیم. تعریف باسوادی فقط خواندن فیزیک و شیمی و ریاضی نیست بلکه احساس مسوولیت و مشارکت نسبت به مسایل جامعه است. مهارت های زندگی و اجتماعی شدن در یک جامعه مدنی برای همه لازم است ولی فیزیک و شیمی ممکن است برای گروهی خاص کارگشاباشد ... متاسفانه ما در آموزش و پرورش هم از سر گشاد شیپور نواخته ایم ... |
||
بامداد از نگاه خیابانی
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
مجری شایسته صداوسیما
|
||
بالاخره کمپین تحریم خودرو
های وطنی اثر خودشو کرد
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
شعری زیبا از امیلی دیکینسون
|
||
نوک زدن دارکوب غم انگیزترین چیزی که در عمرم دیده م می دونید چی بود؟ دارکوبی بود که به یه درخت پلاستیکی هی نوک زده بود . بعد دارکوبه نگاهی به من کرد و گفت : « ای رفیق صمیمی ... ای ... درخت هم درخت های قدیمی.... |
||
|
||
|
||
|
||
Եղիշե Չարենց«ՄՈՐՍ ՀԱՄԱՐ ԳԱԶԵԼ»
|
||
A Serenade To My Mother I remember your elderly face, oh Mother, sweet and priceless of mine! Light wrinkles and lines, oh Mother, sweet and priceless of mine! Here you are, sitting outside our cabin and the mulberry tree Has shaded your face, oh Mother, sweet and priceless of mine! In silence and sadness you are seated recollecting those old days, That came and passed away, oh Mother, sweet and priceless of mine! And you remember your son who has left long before, Where has he gone to, oh Mother, sweet and priceless of mine! Where is he now? Is he alive or is he dead? And whose door has he knocked at? Oh Mother, sweet and priceless of mine! And when tired and cheated by love, Whose embrace comforted him? Oh Mother, sweet and priceless of mine! You are contemplating sadly, and the mulberry tree Is swinging the infinite sadness of yours, oh Mother sweet and priceless of mine! And tears bitter and salty drop on your old wrinkled hands one by one, Oh Mother, sweet and priceless of mine. Yeghishe Charents |
||
|
||
|
||
|