mordad

http://uupload.ir/files/6xhv_nini.jpg

http://s6.picofile.com/file/8189336034/tajik.JPG

ممنوعیت اسامی عربی در تاجیکستان

http://s6.picofile.com/file/8189335976/gheisar2.jpg

http://s6.picofile.com/file/8189335950/garmabeye_navvab.jpg

حمام نواب

بهروز وثوقی

کریم آبمنگل را اینجا کشت! 

  این، تازه ترین عکس از "حمام نواب" است. حمامی که قیصر (بهروز وثوقی) زیر دوش آن، برای گرفتن انتقام قتل برادرش فرمان (ناصر ملک مطیعی) و خواهرش که از بیم آبرو خود را کشته بود، "کریم آبمنگل" را با تیغ تیز سلمانی کشت!

این حمام را که میرفت تا کوبیده شود و تبدیل به برج و آپارتمان چند طبقه، از ویرانی نجات داده، مرمت کردند و حالا شده نمایشگاه صنایع دستی. تهران، خیابان 15 خرداد، کوچه امام زاده یحیی زیر بازارچه نواب!

به مناسبت سالروز درگذشت رضا شاه بزرگ، پدر ملت ایران


...پس از قرنها حکومت بیگانگان و بیگانه تباران بر سرزمین ما، 90 سال پیش مردی از تبار ایرانی در سر زمین ما قد علم کرد و آخرین حاکمان ترک تبار را از اریکه قدرت به زیر کشید و بار دیگر یک سلسله پادشاهی ایرانی تبار را بر سرزمین ما مستقر کرد.

این مرد بزرگ رضا شاه بود که سه نشان از سه پادشاه نامدار پیشین ایرانی که نام و یادشان همیشه برای ایرانیان غرور آفرین است با خود داشت....


http://www.rppirannews.com/?p=5998

Shir & Khorshid1.svg رضا شاه پهلوی Shir & Khorshid1.svg
Reza shahpahlavi.jpg

دیسک / خورخه لوئیس بورخس

من هیزم شکنم. اسمم چه اهمیتی دارد. کلبه‌ای که در آن متولد شده‌ام و بزودی در آن خواهم مرد در حاشیه جنگل است. ظاهرا این جنگل به دریایی می‌رسد که دورتادور زمین را گرفته است و روی آن خانه‌های چوبی مثل مال من در رفت و آمدند. هیچ نمی‌دانم؛ آن دریا را هرگز ندیده‌ام. آن سر جنگل را هم هرگز ندیده‌ام. برادر بزرگترم وقتی کوچک بودیم مرا وادار کرد با هم قسم بخوریم تا دونفری تمام درخت‌های جنگل را قطع کنیم تا آن‌جا که حتی یک درخت سرپا هم در جنگل نماند. برادرم مرده است آن‌چه حالا در جستجویش هستم و در جستجویش خواهمبود، چیز دیگری است. حدود پونانت1 نهری جاری است که می‌توانم با دست در آن ماهی بگیرم. در جنگل گرگ هست، ولی از گرگ‌ها نمی‌ترسم و تبرم هرگز به من خیانت نکرده است. حساب سال‌های عمرم را ندارم. می‌دانم که زیاد است.
 چشم‌هایم دیگر نمی‌بینند. در دهکده، که دیگر به آن‌جا نمی‌روم چون در راه گم می‌شوم، به خست معروف هستم ولی هیزم‌شکن جنگل چه پولی می‌تواند جمع کرده باشد؟
در خانه‌ام را با یک سنگ می‌بندم تا برف تو نیاید. یک بعدازظهر صدای پاهای سنگینی را شنیدم، بعد ضربه‌ای که به در خورد. در را باز کردم و ناشناسی را راه دادم. پیرمردی بود با قد بلند که بالاپوش فرسوده‌ای به خودش پیچیده بود. جای زخمی صورتش را خط انداخته بود. به نظر می‌رسید سن زیادش به جای این‌که از نیروهای او کم کند، توان بیشتری به او داده باشد. ولی با این حال می‌دیدم که برای راه رفتن باید روی عصایش تکیه کند. با هم حرف‌هایی زدیم که یادم نمی‌آید. آخر سر گفت: ?خانمان ندارم و هرجا که بتوانم می‌خوابم. تمام امپراتوری آنگلوساکسون را پیموده‌ام.?.....

سالها پیش وقتی کودک بودم وقتی می دیدم  آخوندی روضه میخونه و زارزار گریه میکنه کلی به خداش ایمان می آووردم و مطیع دربست اوامر میشدم بزرگتر که شدم فهمیدم این آخونده وقتی میخواد جلسه روزه رو ترک کنه یه پول چایی توپول براش تو نعلبکی میزارن و فوری میگیره و  میزاره تو جیب گشادش که تا زانوش ادامه داره و میزنه بیرون میره سراغ یه مجلس دیگه، خلاصه از بام تا شام یه هفت هشت مجلس روضه خونی داره ، یه کم دیگه گذشت متوجه شدم طرف دوتا خونه و دوتا زن داره یکی از یکی خوشگل تر ، اینترنت و ازین حرفا که اومد تو بازار تازه فهمیدم بابا اون آخونده خیلی خوب می دزدیده ، آخوند داریم که تو روضه خونی هاش ، یه قریه و آبادی ، یا یه شهر رو بنام میزده، خلاصه کار به جایی رسیده که امروز می بینید.
صدیقی:من چه گناهی کردم که هرجا میرم یکی از این لاریجانی ها باید بچسبه به من؟

ویل دورانت – کتاب تاریخ تمدن: بیشترین کشوری که از اسلام آسیب دیده، ایران است و این آسیب همچنان ادامه دارد !…همین و همین

دزدسالاری

افسران - امام خامنه ای

دلواپسان

image

http://www.armandaily.ir/Content/UploadImg/9307/2577-2.jpg

http://s6.picofile.com/file/8202714642/AYATOLLAH_OBAMA.JPG

image

توافق هسته ای یا واکسن هسته ای  مسئله چی است !؟

ظریف در پی سخنان کری :

سیاست جمهوری اسلامی ایران پیرامون مسائل منطقه ای و ارتباط با آمریکا کاملا روشن است و دولتمردان کشور در کنار سپاه !! و نیروهای مسلح و در چارچوب فرمایشات مقام معظم رهبری !! در موضوعات مختلف یک سیاست واحد!! را دنبال میکنند.

تا الان که سی و هفت سال از عمر رژیم رفت، سی هفت سال دیگه رو هم روحانی،ظریف تضمین کردن.... وای بحال ما!

http://images.khabaronline.ir//images/2014/3/14-3-20-14508AX.jpg

احمدی نژاد،ظریف و هوشنگ امیراحمدی (لابی رژیم در آمریکا) در یک قاب

http://uupload.ir/files/t3du_x8a69bfgb8ebzo8easf9.jpg

شنیده ها حاکی از آن است او مبلغ ١٢٠٠٠٠٠٠٠٠ یک میلیارد و دویست میلیون تومان را برای یک ماه طلب کرده است، که علاوه بر این  مبلغ ١٠ درصد از دریافتی سازمان به عنوان حق آورندگی اسپانسر به آورنده حامی مالی تعلق میگیرد.
گفته می شود احسان علیخانی که تهییه کنندگی ویژه برنامه نوروز را نیز بر عهده داشت علاوه بر مبالغ دریافتی برای تهیه و مجری گری، ٢٠٠ میلیون تومان نیز به عنوان حق آورندگی دریافت کرد.
آنطور که شنیده ها حکایت میکند درنهایت سازمان صدا و سیما مبلغ هشتصد میلیون تومان را برای برنامه ماه عسل تصویب کرده که طبق محاسباتی که صورت پذیرفت نزدیک به چهار برابر بودجه برنامه های ویژه و مناسبتی و نزدیک به هشت برابر برنامه های روتین و متداول در تلویزیون ملی است.

خب ، این پولو به شما بدن چه طوری زار می زنید!

افسران - # میگن تو جهنم کبریتاش اینجوریه ! حساب کنید اجاق گاز را !

http://www.parsine.com/files/fa/news/1394/4/7/132783_706.jpg

لاری جانی در روزگارجوانی

 

 

 

image

زنگ خطر برای اروپا ! اسلام واقعی

image

اگرعباس‌علی خلعتبری زنده بود، این روزها چه می‌گفت؟
http://peiknet.net/15-juli/news.asp?id=87401&sort=Picture
یادی از مشاهیری که در غربت رفتند و یادی از آنان در کشورم نیست

دکتر باروخ بروخیم

http://www.rahavard.com/FarewellFiles/99-BarookhBerookhim.pdf


http://s3.picofile.com/file/8201333800/99_BarookhBerookhim.pdf.html

http://s6.picofile.com/file/8201334250/gorg.JPG

در اسراییل از تمبر بزرگداشت

« کورش بزرگ » رونمایی شد

.http://w-z-c.com/readall/index/233

 

http://media.stampworld.com/media/catalogue/Israel/Postage-stamps/CIV-s.jpg

گوسفندی که گرگ شد,عزیز نسین,

داستان در مورد یک چوپان بود و یک گوسفند، یک برّه. چوپان از شیر گوسفند میخورد و پشم و اضافی شیر و کره و ماست و پنیرش را می فروخت و زندگی را به خوبی می گذراند. تا اینکه یه روز به گوشت گوسفند طمع کرد. چاقوش را تیز کرد و آروم آروم به گوسفند نزدیک شد. برّه بی گناه که مشغول چرا بود به گمان اینکه چوپان اومده تا باهاش بازی کنه، براش نی بزنه یا پشم نرمش را نوازش کنه سرش را بلند کرد امّا دید چشم های چوپان را خون پر کرده. به دستهاش نگاه کرد و برق چاقو را دید. ترسید. غقب عقب رفت. به چوپان گفت : – میخوای چیکار کنی؟ تو چوپان منی، باید ازم نگهداری کنی. میخوای منو بکشی؟ چوپان چیزی نگفت چون چیزی نمی شنید. خون جلوی چشم هاش را گرفته بود. تند کرد که به گوسفند برسه. گوسفند فرار کرد. دوید و دوید. چوپان به سگش گفت گوسفند را بگیره. گوسفند دور شده بود و سگ به دنبالش می رفت و چوپان هم در پی اونها. گوسغند التماس می کرد: – تو که شیر و پشم من را داری، دست از سرم بردار. منو نکش. یاد روزهای خوب گذشته امان بیافت.

دانلود

اله اکبر سبحان اله

http://uupload.ir/files/n3pi_iran.jpg

http://uupload.ir/files/ahtg_mob.jpg

http://s3.picofile.com/file/8202714568/ararat.JPG

Այս աշխարհը մի հրաշք է,
Սիրով լցված մի դրախտ է,
Դու գնացիր ու ետ եկար, սիրելի'ս, սիրելի'ս:
Ինչու այդպես դու վարվեցիր,
Լուռ ու տխուր թողիր, հեռացար, սե'ր:
Միթե այդքան էիր ինձ սիրում
Ու իմ մասին չէիր մտածում,
Այսքան տարի ու?ր էիր կորել, սիրելի'ս, սիրելի'ս:
Գուցե ասեմ' քեզ սիրում եմ,

http://the-fasol.com/upload/img_all/armenchik.jpg

Ushe hima on youtube

ARMENCHIK USH E HIMA

This world is a miracle
Heart is filled paradise
You went and came, my love.
Why did you do?
There were sad to lead
Let - love gone.
Do you love
And I did not think about
This time, you deny my love.
Can I say - I love you
But I can not - no strength to love.
 

It's too late, too late
Your love for me is already late
A love that was not.
It's too late love you
My heart is more, see
Tell me, now you do.

 
Tears in your eyes
You ask me to love you
You ask, but what
You are all aware of.
I know, I suffer for you
I will not forget, I remember you ...
Love ...

Armenchik

 Ush E Hima Shat Ush E Live



Բայց չեմ կարող, էլ ուժ չունեմ ես, սե'ր:

Կրկ. Ուշ է հիմա, շատ ուշ է,
Քո սերը իմ համար մի հուշ է,
Սերը, որ կար, էլ չկա:
Ուշ է հիմա, որ սիրեմ քեզ,
Իմ սիրտը ուրիշինն է, տե'ս,
Դե ասա' ինչ անեմ ես:
Ուշ է հիմա, շատ ուշ է,
Քո սերը իմ համար մի հուշ է,
Սերը, որ կար, էլ չկա:
Ուշ է հիմա, որ սիրեմ քեզ,
Իմ սիրտը ուրիշինն է, տե'ս,
Դե ասա' ինչ անեմ ես:

Արցունքները քո աչքերին
Խնդրում ես, որ սիրեմ կրկին,
Խնդրում ես, բայց ի?նչ անեմ հասկացի'ր, հասկացի'ր,
Հասկանում եմ, տանջվում քեզ հետ,
Չեմ մոռանա, միշտ կհիշեմ քեզ, սե'ր:

Կրկ. Ուշ է հիմա, շատ ուշ է,
Քո սերը իմ համար մի հուշ է,
Սերը, որ կար, էլ չկա:
Ուշ է հիմա, որ սիրեմ քեզ,
Իմ սիրտը ուրիշինն է, տե'ս,
Դե ասա' ինչ անեմ ես:
Ուշ է հիմա, շատ ուշ է,
Քո սերը իմ համար մի հուշ է,
Սերը, որ կար, էլ չկա:
Ուշ է հիմա, որ սիրեմ քեզ,
Իմ սիրտը ուրիշինն է, տե'ս,
Դե ասա' ինչ անեմ ես:
Սերը, որ կար, էլ չկա:
Ուշ է հիմա, որ սիրեմ քեզ,
Իմ սիրտը ուրիշինն է, տե'ս,
Դե ասա' ինչ անեմ ես:

http://www.hayagitaran.info/wp-content/uploads/2013/03/20.jpghttps://satenik6.files.wordpress.com/2013/01/d180d0b8d181d183d0bdd0bed0ba5.jpg

Առաջին արցունքները

 

Գարնան արևը անհուն համբույրով
Դուրս կոչեց կյանքի ծլին ու ծաղկին,
Եվ մանուշակը կապույտ աչերով
Անմեղ, միամիտ ժպտաց ամենքին:
Եկավ զեփյուռը շշնջաց նրա
Կույս ականջներին և սահեց գնաց,
Եկավ թիթեռը, թռվռաց նրա
Նազելի գրկում և թռավ գնա?ց;
Եվ մանուշակը նրանց ետևից
Մնաց նայելով? խաբող ցնորքներ.
Եվ ընկան նրա աչքերից անբիծ
Առաջին սիրո մաքուր արցունքներ:
1919

 

Ավետիք Իսահակյան

FIRST TEARS

 

The spring sun with an infinite kiss
Called out the shoots and flowers to life,
And the violet with blue eyes
In artless innocence smiled at everyone.

The zephyr came and whispered
Into its virgin ears, and glided away;
The butterfly came and fluttered
In its soft embrace, and flew away.

And the violet remained looking
After them with deluding reveries;
And from its immaculate eyes fell

The pure tears of first love.


Avetiq Isahakyan

 

آفتاب بهار با بوسه‌ها و نوازش‌های بی کران

گل را و گیاه را فرا خواند به زندگی

بنفشه با چشمان آبی

معصوم و پاک و بی‌دریغ

لبخند زد به همه

نسیم آمد و در گوش باکره اش زمزمه‌ها کرد و وزید و گذشت

پروانه آمد و در آغوش نازنین او پرپر زد و رفت

بنفشه از پی آنان با چشم‌های نگران ماند و رویاهای فریبنده

و از چشمان معصومش فرو باریدند

اشک‌های پاک نخستین عشق