|
||||
|
||||
|
||||
|
||||
|
||||
History is full of evil dictators, and while the had their share of bad qualities, it’s undeniable they were efficient at getting things done. | ||||
خلاصه مرگ این آدم ها مثل خودشان شفاف و روشن است, از مرگ آنان پولی گیر هیچ روضه خوان ومداحی نمی آید ...و هر آدم بد و خوب احساس خوبی در موردش دارد. روحش شاد!! .
|
||||
..تحصیل
کرده های موزه لووری
پایان نامه رو که میره از میدان انقلاب خریداری می کنه، دیگه حداقل نمیره رو ادبیات خودش،روی نحوه نوشتن کلمات کار کنه،که این همه سوتی به بار نیاره دانشجوی دکترا برا خود من پیام میده می نویسه: سپاسگذارم! اما سپاسگزارم؟ سپاسگظارم؟ سپاسگضارم؟ کدومش؟یا میاد میگه کج دار و مریض دارم ادامه میدم!! کج دار و مریز؟ مریض ؟ کج دار و بیمار؟ دوباره اومده میگه ببین به مخیله makhileh من و...به جای مخیله . [ م ُ خ َی ْ ی ِ ل َ / ل ِ ] اون یکی اومده میگه توجیح نداره!! توجیه؟ توجیح؟ حداقل در اینترنت یه جستجو بکن و خودتو اصلاح کن!... وقتی که گفته میشود مدرک دانشگاهی و دانشگاه را به ابتذال کشیده اند، که خر هم وقتی نگاهش به دانشگاهِ اینها میفته رو بر میگرداند منظور این وضعیت هست که نماینده مجلس با مدرک فوق لیسانس ، موزه لوور را به ده صورت تلفظ میکنه تا شاید یکی از اونها درست در بیاد! اینها مدرک گرفته های موزه لووری ما هستند.. بعد تازه بیانیه هم میده که امت شهید پرور ایران ، علت اینکه تلفظ من اشتباه بود آن است که استکبار جهانی از عمد دیکته کلمه را برای اینجانب اشتباه نوشته بود! خب به فرض اون اشتباه نوشته باشه در کل عمرت نام موزه لوور به گوشت نرسیده که اینطور تلفظش نکنی؟ کسی که نام موزه لوور رو تا حالا نشنیده ، مشغول چه کاری بوده!؟♀ |
||||
|
||||
|
||||
|
||||
حق جلسه
|
||||
|
||||
|
||||
پدیده ای به نام شارلاتانیزم
شارلاتان کسی است که خود را واجد توانمندی ها و
ویژگی ها و دانش معرفی می کند که فاقد آنهاست این واژه کلمه ای
ایتالیایی است که معنای آن در گذر زمان همچون بسیاری از واژه های دیگر
تغییر کرده است در ایتالیای قرن ۱۶ شارلاتان به کسی گفته می شد که با
اغراق، گزافه و طمطراق سخن می گفت؛ سپس دارو فروشان دوره گرد که در
میادین عمومی به کشیدن دندان می پرداختند شارلاتان خوانده می شد، بعدتر
به کسی گفته می شد که ادعای مداوای بیمارها را هم داشت. |
||||
این افراد هدف یا اهدافی دارند که
برای رسیدن به آن متوسل به هر وسیله ای می شوند . خواه این وسیله مشروع باشد یا غیرمشروع … برایشان مهم نیست و اهداف مختلف می تواند باشد، دایره آن وسیع است رسیدن به پست و مقام، منافع مادی، جلب نظر دیگران و … دوم: اینان ، خوب حرف می زنند و خوب کار می کنند« بجای آنکه » حرف خوب بزنند و کار خوب کنند« بسان ملانصرالدین که در کوچه تاریک دسته کلید خود را گم کرده بود ولی در منزل دنبال آن می گشت و وقتی از او سوال می شد مگر دسته کلید را در منزل گم کرده اید؟ پاسخ می داد خیر! ولی چون کوچه تاریک است در منزل که روشن است می گردم، این داستان ملانصرالدین را یک نویسنده اروپایی در ابتدای کتاب خود آورده و به مطایبه چنین بیان کرده که ملای مشرق زمین کار خود را انجام می داده ( یعنی دقیق می گشته) ولی کار خوب انجام نمی داده است شارلاتان ها کار بدون تخصص و مسیر اشتباهی را که انتخاب کرده اند به شدت و با اعتماد به نفس کاذب دنبال می کنند و دقیقاً ،خوب حرف می زنند و خوب عمل می کنند « ولی » کار و عمل خوب انجام نمی دهند. اینان منافع فرد و گروه را به هر چیز ترجیح می دهند و خودخواهی اصل زندگی آنها شده است. دلایل آن چیست؟ آیا می توان دلیل یا دلایل مشخصی برای آن ذکر کرد؟ اینکه بعضی به خود این اجازه را دهند که بیشتر از آنچه هست وانمود کنند نشان از چه دارد؟ و چه عوامل فردی و اجتماعی منجر به این پدیده می شود به گونه ای شاید بتوان از دایره ی محدود اطرافیان و چاپلوسان که این روش را تقویت می کنند این پدیده را مورد بررسی قرار داد و یا تازه به دوران رسیدگی را از عوامل مهم این رخداد تلقی کرد هر چه هست ریشه دواندن این پدیده و تأیید این گونه افراد باعث عقب رانده شدن افراد صادق می شود که می توانند برای جامعه مفید باشند و بایسته است مدیران و دست اندرکاران باهوشمندی این گونه افراد را شناسایی و به راه صحیح هدایت کنند. |
||||
|
||||
حکایتی اندر باب رسانه میلی!
یک فیوز سه دلاری، جان خودش را در راه آرامش من از دست داد و خودش را سوزاند دیروز فیوز رادیوی ماشینم سوخت و بیرادیو شدم. باید از بقالی سرِ کوچه یک فیوز سه دلاری بخرم و خلاص. اما از دیروز که رادیو ندارم، دیگر استیو گاس هم حرف نمیزند. استیو مجری اخبار رادیو ملی است. یک کلاغ بدسرشت که هر روز تمام اخبار سیاه دنیا را جمع میکند و به زور فرو میکند توی حلق آدم. هر روز که از ماشین پیاده میشدم حس یک شهروند لاغر و بیدفاع را داشتم که بدون دستکش با تایسون توی رینگ بوکس افتاده است. افسرده و داغون از خبرهای سیاه استیو. داعش. جنگ. طالبان. ترامپ. سنکشن. لیدیگاگا. اما یک فیوز سه دلاری، جان خودش را در راه آرامش من از دست داد و خودش را سوزاند. ماشینِ بیرادیو یعنی سکوت. بعد از سالها امروز بدون استیو گاس تا محل کارم راندم. در سکوت. اما بعد از سه دقیقه، جیرجیر لنتهای ترمز ماشین را شنیدم. نالهاش طوری بود که یعنی باید عوضش کنم. صدایی که تا حالا لای خبرهای استیو گم شده بود. بعد یک حساب سرانگشتی کردم و دیدم باید پانصد دلار پیاده بشوم. افسرده شدم. این پانصد دلار خیلی سیاهتر از خبرهای استیو بود. انگار خود البغدادی آمده تا جانم را بگیرد. حالا هم تصمیم گرفتم تا سریعتر سه دلار بدهم و یک فیوز بخرم تا استیو بیاید و نجاتم بدهد. بدبختی آدمهای دیگر را جار بزند تا من صدای خبرهای بدِ خودم را نشنوم. کلا یکی باید باشد تا مدام سیاهترین خبرها را داد بزند تا آدم صدای لنت ترمز ماشینش را نفهمد. غصه خوردن برای دیگران به مراتب راحتتر از غصه خوردن برای خود آدم است. |
||||
|
||||
ضرب المثل های
ملل درباره قانون: وقتی متهم قاضی شود،
فاتحه قانون خوانده شود. (چینی) |
||||
|
||||
|
||||
|
||||
|
||||
|
||||
|
||||
|
||||
|
||||
Lav Eli - Garune Yekelhttps://www.youtube.com/watch?v=txGQmk_pDqA |